آنچه از مالت رفت و تو را پند آموخت ، از دستت نشد و نسوخت . [نهج البلاغه]
 
امروز: یکشنبه 04 تیر 22

                                                      تقدیم به محمد غلامی که بیشترین افتخارم به اوست

خورشید برای صبح تو می شکفد1

مفتخریم به تو

به شعرت

« زینو» افتخارمی کند که در شعرت نشسته است2

شعرت بزرگیت را می سراید

ودستانت تواضعت را

آن هنگام که بر سینه ات مماس می شوند

شعر با نام تو زندگی می کند

تو که شعرت، خود زندگی است.

___________

1- اشاره به شعر زیبایی از ایشان به عنوان « باز شد دفتر نقاشی صبح/گل خورشید شکفت»

2- اشاره به قسمتی از شعر محلی ایشان

سرم می دو قدم واوی هلالی   دواره عاشقم انا جهالی

دوچی دیرم نویمو می بمیرم    خیال زینو و شعر کمالی

* هفته نامه ی دریای جنوب- شماره ی 144- دوشنبه 4/2/1385


 نوشته شده توسط محمد غلامی در پنج شنبه 90/8/26 و ساعت 4:0 عصر | نظرات دیگران()

                                                            به آتشی عزیز که مرگش را باور نمی کنم

 بهار درره و رفتی تو ازمیانه دریغا

شکست قامتِ نخل ِ تو غمگنانه دریغا

نمود پنجه ی نامهربان ِ مرگ، نشانت

ازاین گزینه شگفتا ازاین نشانه دریغا

هنوز نخل صلا می دهد تو را که بیایی

هنوزمی رسد از موج ها ترانه دریغا

زمانه را همه خون دررگِ وجود تو بودی

اگرچه خون به دلت بود اززمانه، دریغا

شلال ِ بال ِ تو را سنگِ کودکان نخراشید

ولی از این همه افعال ِ کودکانه دریغا

تو کهنه کـُنده ی شعری، به زیر خاک چه پروا؟!

به هرکجا که تویی،  می دهد جوانه...........

دریغا...............................................

___________

هفته نامه ی نصیر بوشهر. شنبه 5آذر1384

ویژه ی یاد باد استاد منوچهرآتشی


 نوشته شده توسط محمد غلامی در چهارشنبه 90/8/25 و ساعت 8:49 عصر | نظرات دیگران()

آتشی - غلامی

باقامتی بلند و باشکوه درراباز کرد. بادستانی قوی که خودکاری سیاه لای پنجه هایش بود.جلوی پلاک 29 ایستاده بودم و محو تماشای او بودم.خودم را معرفی کردم. بالبخند به داخل دعوتم کرد. عده ای از بچه ها دراتاق پذیرایی تلویزیون تماشا می کردند . هنگامی که گفت جایی هم به ما می دهید؟فوراً جا باز شدودقایقی بعد من بودم ویکی از بزرگان ادبیات معاصر ایران استاد آتشی.سال ها آرزومند دیدارش بودم. به فاصله ی یک مبل کنارم نشست.هنگامی که عینکش را برداشت، به نظرم جوان تر آمد. دقایقی بعد محو شنیدن بودم. گفت: یک نفرآمده و مختاری و دیگران راکوبیده(درارتباط با نامه ای با عنوان هاول) و دارم جواب می دهم. گفتم پس مزاحم شده ام.گفت : آماده شده و داشتم پاکنویس می کردم. از کتاب هایش پرسیدم. گفت با چند انتشاراتی قرارداد بسته ام وهمه ی کتاب هایم را تجدید چاپ می کنم. درباره ی ترجمه ی شعر شاعرکره ای پرسیدم. گفت تمام شده ولی هنوز پاکنویس نکرده ام و ترتیب چاپ آن را خواهم داد.گفتم آیا غزل هایتان را چاپ نمی کنید؟گفت به اصرار زیاد بچه ها قرار شده که همه زحمت هایش را خودشان بکشند و چاپ کنند. منظورش آقای زنگویی بود. گفتم کارهای زنگویی جالب است و تأیید کرد و گفت خودم او را تشویق می کنم. از باباچاهی سخن به میان آمد. از شعر. از نبود برنامه که به خاطر کوچک بودن محیط فوراً به آدم نسبتی می دهند. هنگامی که گفتم پشت دیوارپاره ای از شعرها می مانم ، گفت: باید بخوانی و مقاله ای یا شعری را که می خوانی تا زمانی که به جوهر آن دست نیافته ای ، نباید آن را کنار بگذاری و من دراین مدت به او نگاه می کردم و نوروز 1370 برایم زیباتر شده بود.ازمن خواست نزدش بمانم و گفت امروز نام من درمطبوعات است و بر سر زبان ها ولی من همان آدم دشتستانی هستم و ساعتی بعد که رویش را بوسیدم ، دررا باز کرد و قدم به کوچه نهاد . باز هم با من دست دادو گفت : راه را بلدی؟ و حرف های دیگر و حسرتی و هجرانی. امروز که بیش از پانزده سال از اولین ملاقاتم با او می گذرد، باز هم گاه گاهی از خودم می پرسم، راستی آیا مسیر را بلدم؟!

__________

چشم انداز جنوب- شماره ی 63- پنج شنبه 2 آذرماه 1385

 


 نوشته شده توسط محمد غلامی در سه شنبه 90/8/24 و ساعت 7:32 عصر | نظرات دیگران()

                                  به شاملوی بزرگ

هنوز دهکده

لبریز از شکفتن

هنوز دررگان ِ ما

کارون ِ نام ِ تو زاینده

هنوز

 بلال ِ شعر

درهرم ِ دست های تو برشته می شود

همیشه خاکِ تو گرم

همیشه روح ِ تو جاری

همیشه نام ِ تو پاینده !

________________

هفته نامه ی نصیر بوشهر- شماره 314- یک شنبه 3مهر 1384


 نوشته شده توسط محمد غلامی در سه شنبه 90/8/24 و ساعت 9:57 صبح | نظرات دیگران()

برگی از زندگی / محمدغلامی
تاریخ: دوشنبه 23 آبان 1390  -   
برگی از زندگی / محمدغلامی برخورد من با موسیقی، برخوردی ذوقی است به همین جهت آن چه می گویم، بیان احساسات ساده ی من است. پس از مدت ها که دشتستان سکوت بود و سکوت، مژده ی فریاد سازی شنیدم. شتافتم تا آتش وجودم را شعله ورتر کنم. آتشی که باران آن را روشن کرده بود و قطره های زلال ساز را می طلبید. آنچه در بدو ورود به ذهنم آمد، این که چرا اندک جایی برای چنین برنامه ای بزرگ. جای سوزن انداختن نبود. به زحمت کنار دیوار ایستادم تا در مقابل هنر و هنرمند و هنر دوستان، دست به سینه باشم که این سعادت را از دست دادم و به اصرار دوستان به گوشه ای نشستم. اجرای موسیقی، اشک شوق در چشمانم رویاند و ساز و آواز دوستان و تنی چند از دانش آموزان سال های گذشته ام، پروازم داد. آن شب به یا ماندنی، بار دیگر به استعدادهای شگرف دشتستان شهادت دادم که توانسته بود نشان بدهد که هنر، هنرمند و موسیقی، جای در دل ها دارد و هرگز نمی میرد. حضور نوجوان تا پیر، بیان هنر دوستی و هنرخواهی و عشق بود و من خوشحال که آن شب قطره ای از آن دریا بودم تا موج موسیقی که بیاید، به رقص درآیم و جانم با سازها و زبانم با آوازها یکی شود. اندیشه هاتان را می ستایم. سازهاتان را، انگشت هاتان را و آوازهاتان را می بوسم.
__________________________
هفته نامه ی اتحاد جنوب / دوشنبه 23آبان 1390

 نوشته شده توسط محمد غلامی در دوشنبه 90/8/23 و ساعت 1:22 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   106   107   108   109   110   >>   >
درباره خودم

ادبیات و فرهنگ
محمد غلامی
شعر ، خاطره ، مقاله و...

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 55
مجموع بازدیدها: 485706
جستجو در صفحه

لینک دوستان
اندیشه نگار
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
کانون فرهنگی شهدا
بنارانه
ل ن گ هــــــــک ف ش !
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دیباچه
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
طراحی سایت و تولید نرم افزار تحت وب
پارمیدای عاشق
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
جوان ایرانی
عصر پادشاهان
وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
بلوچستان
رایحه ی انتظار
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
نغمه ی عاشقی
بهارانه
محمد جهانی
پژواک
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
****شهرستان بجنورد****
کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان
+O
سایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنی
ما با ولایت زنده ایم
عمو
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
طراوت باران
نیمکت آخر
تنهایی......!!!!!!
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
هستی تنهاااااا.....
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
♥نقطه سر قبر♥
.: شهر عشق :.
تراوشات یک ذهن زیبا
پیامنمای جامع
بوی سیب
سایت روستای چشام
نرگس 1
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
به تلخی عسل
عشق
@@@باران@@@
دریایی از غم
غدیریه
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
.:مطالب جدید18+ :.
غزل باران
wanted
آتیه سازان اهواز
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
نوری چایی_بیجار
روان شناسی * 心理学 * psychology
صاعقه
تینا!!!!
مهربانی
خیارج سرای من است
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
مشق عشق ناز
سکوت پرسروصدا
دخترونه
ماه مهربان من
خودم وخودش

آشنایی با زبان تات
دلنوشته های یه عاشق!
علم نانو در زندگی
جامع ترین وبلاگ خبری
مهندسی پیوند ارتباط داده ها ICT - DCL
شایگان♥®♥
خواندنی های ایران جهان
احساس ابری
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
چیزهای جالب
متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی
☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
جـــــــــــوکـ فــــــــــا
افسانه ی دونگ یی
محمدملکی
دوستانه
جوک و خنده
$عسل، شیرینی قلبها$
fazestan
زادگاهم بنارآبشیرین را دوست میدارم
قلب خــــــــــــاکی نوجوونی
Love
جزیره صداها
معماری
ساعت شنی
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
لوگوی دوستان
پیوندهای روزانه
خبر نامه