ادبیات و فرهنگ
هوای مطبوع عصر دشتستان و عطر خوش آوازبهاری شجریان . بوشهر وروز بوشهر و دیدار و بوسه و لبخند . فروغ و دوست کرمانشاهی اش طاهره سنجابی ازهمان ابتدا دل به خلیج فارس بستند وبعد درمجتمع فرهنگی درجمع ما نشستند. بی چشم چشم وجستجو، عزیزان را می دیدی . ایرج شمسی زاده ، ستون شعرمحلی، کنار ستونی جا خوش کرده بود. خورشید فقیه مثل همیشه با شیرینی لبخندش . علی باباچاهی با آرامش تمام شعر خواند و حرف زد و آرامش داد. ابوالقاسم ایرانی به نرمی موج و مهربانی . محسن شریف که این بار دیگران برای او بزرگداشت می گرفتند. پرویز هوشیار. دکتر حمیدی که ازبزرگان عرصه ی فرهنگ و هنر بوشهر به نیکی یادمی کرد. قاسم یاحسینی که ازکتاب دشتستان برایم می گفت. محمد مصدق که وعده ی دیداری گرفت با حضور باباچاهی و من نمی توانستم . اسفندیار فتحی عزیز بی ادعایی که همه را دوست دارد و خاموش می آید تا گنجینه ی آرشیوش را کامل تر کند. حسین قشقایی که به وجد آمده به جواد مجابی گفت به قول غلامی ما همدیگر را می شناسیم و نمی شناسیم. مریم تنگستانی که مجال بهره بردن از کلامش را نیافتم. مرتضی زند پور که همیشه مثل همیشه اش عشق می ورزد. شاهرخ سروری که درفرصت های ثانیه ای هم مهرش را دریغ نمی کرد .تارا حیدری که پس از ماه ها با لبخند به سراغم آمد. نجمه قاید زادگان(مهتاب) که آمد وتمام جلسه کنارم نشسته بود. شیرین آتشی با اشک و لبخند تا کتاب« مرا تلنگر یادت بس»(یادنامه ی منوچهرآتشی) را رونمایی کند.امید غضنفر که نتوانستم از نزدیک ببینمش واز کلامش بهره مند شوم. حمید عمرانی که بزرگواری از او تراوش می کند. منوچهر آتشی بر صفحه ی فیلم که اشکم را جاری کردو آشکارا برایش گریستم. محمد ولی زاده که لطف خود و دادفر را به من رساند. موسیقی وزین وزان که طرب انگیخت تا زیبایی روزمان را کامل کند. همسرم که مثل همیشه کنارم بود و...و...و...ازسخنان مجید اجرایی و حسن میر عابدینی هم بی بهره نماندیم . دو نویسنده ی بزرگ معاصر، جواد مجابی و جمال میر صادقی هم دراندک زمان برنامه صحبت کردند. میرصادقی صحبش درباره ی صادق چوبک بود . نویسنده ای بوشهری که جهانی ست. او گفت آثاری ادبیات هست که متعالی باشد. اثر داستانی که یک بار مصرف باشد، ادبیات نیست. ادبیات آن است که زمان های مختلف آن را بخوانند. تاریخ مشخص می کند آن را. دو نسل اگر اثری را بخواند، آن ادبیات است. کارهای چوبک را هنوز می خوانند پس ادبیات است. چوبک جزء آثار ماندگار ایران است و... جواد مجابی هم درباره ی آتشی گفت مسأله ی انسان یکی از موضوع های محوری کارهای آتشی بود و آتشی تا آخرین روزهای زندگی خودش مدارج تکامل خود را طی می کرده و هیچ وقت متوقف نشد . اوفقط یک شاعر بزرگ نیست بلکه یک فرد فرهنگی است. آتشی هم قدرت تأثیر داشت و هم نفوذ کلام و هیچگاه خستگی نمی شناخت بسیاری از جنبش های ادبی به نحوی مدیون ذهن آتشی بود. درشعر، آتشی یک نیروی جهنده بود که برق آسا تأثیر می گذاشت برذهن دیگران و شعر آتشی شعری بود به عنوان یک نمونه ی شعر ایرانی که هم طراز است با شعر جهان. ساعت از 22 گذشته بود و ما صحبت های شیرین بزرگان را در کوله بار تجربیاتمان گذاشته بودیم تا سنگین تر به دشتستان برگردیم .
نگارینا تو نخل ِ نقره فامی
توتلخ وشادی آورهمچوجامی
نه کس رابا رطب یادی نمودی
نه دادی جرعه ای برتشنه کامی
رفتی و از رفتنت خاطر پریشانم هنوز
شعله ای می سوزد از هجر ِتو برجانم هنوز
ای بهار ِآرزو از باغ ِ رویت جلوه گر
بی تو در شب های تنهایی زمستانم هنوز
گل دمید ازخاک و بلبل مطربی آغاز کرد
بی تو ای زیبا ترین، درکنج ِ زندانم هنوز
کاش می دیدی که همچون لاله داغم بر دل است
تشنه لب با پای ِ زخمی دربیابانم هنوز
تا تو بودی، بر دلم باران ِ مهری داشتی
اشک ریزان چون درختِ بعدِ بارانم هنوز
نسبتی دادم بهشت و باغ را با روی تو
ای نمی دانم چه ! زین معنی پشیمانم هنوز
***
شمع ِ خاموشم، ز رویت برفروزانم شبی
شاخه ی خشکم، درآغوشت بسوزانم شبی
بنار – فروردین 1382
مهتابی ِ صورتت دمیدن دارد
دریاچه ی چشمان ِ تو دیدن دارد
ازباغ ِ بهار ِ چهره ات ، دزدِ لبم
اندیشه ی غنچه غنچه چیدن دارد
این مقاله درهفته نامه ی اتحاد جنوب شماره 476دوشنبه 17/10/1386چاپ شده است.
(نگاهی انتقادی بر کتاب رها ز منت باران)
1-سرانجام پس از مدت ها،کتاب محمد غلامی که روزگار درازی را به پای گردآوری و طبع آن گذاشته بود به مرحله ی نشر رسیدو اکنون این مجموعه در قالب دفتری مشتمل بر هفتصد صفحه شعر و شاعری در کتابفروشی ها آماده دیدار با ادب دوستان است.این کتاب که نام" رها ز منت باران" را بر تن خود دارد،گزیده ی شعر و زندگی شاعران دشتستان است. شاعرانی که صدف حضور آنها در یک منطقه ی خاص جغرافیایی، دلیل قاطعی برای نقش آفرینی اشان در کتاب می باشد. غلامی با معرفی صدوهشتاد تن از فعالانی که به رغم نگارنده شاعر خوانده می شوند سعی کرده از پیشینیان پیش تا حاضران اکنون را در یک دفتر گرد هم آورد و همه را در توالی- بر اساس حروف الفبای فارسی- از پی همدیگر معرفی نماید. اما برای خواننده ی پیگیر ادبیات، نکته هایی در این کتاب وجود دارد که جای ابهام هایی شگرف و سوالاتی اساسی را خالی می گذارد. به هرحال بر این کتاب نیز به مانند همه ی دفترهای دیگری می توان خرده هایی گرفت و حاشیه هایی نوشت که البته منفعت فراوان آن، ثبت نوشته ها در تاریخ است و بس. 2- مخاطب خاص ادبیات در مواجهه با کتابی در این زمینه فورن خود را در جایگاهی قرار می دهد که بینش او را نسبت به کتاب مشخص می کند. یک اثر با پیش زمینه ی ادبیات صرفا اثری ادبی خاص، نیست و همین تاویل پذیری و گونه گونی علوم وابسته و ادغام شده در ادبیات است که مباحثی مانند جامعه شناسی در ادبیات، تاریخ ادبیات، علوم فنی در ادبیات، نجوم در ادبیات و... را خلق کرده است. و نگاه مخاطب از هر کدام از این منظر ها می تواند کتاب را در جبهه ای متفاوت و تازه قرار دهد و معیار ارزش گذاری و حتی مطالعه ی آن را تغییر دهد. با این پیش زمینه اکنون مخاطب بیاید کتاب"رها ز منت باران" را اثری ادبی بداند یا تاریخی؟ شاید هم تاریخی ادبیات؟ مانند تاریخ ادبیات- البته تنها تاریخ شعر- برای پرداخت این مبحث باید اشاره کنم که هر کدام از این منظرها می تواند راهگشای نقد هایی تازه بر کتاب باشند.الف: اگر کتاب از دریچه ای ادبی مورد بررسی قرار گیرد، باید به سوالاتی این چنین پاسخ داده شود.( تعریف گردآورنده از شعر چیست؟)_ ملاک شاعرانگی افراد چه می باشد؟)(ارزش گذاری ادبی افراد بر چه مبنایی است؟)( گردآورنده چگونه می تواند همزمان کرم کوهستانی و روجا چمنکار را شاعر بداند؟)( چرا آثار کلاسیک و نوکشکول وار گردهم آمدند؟)(غیبت چند شاعر برجسته ی این دیار در کتاب چه توجیهی دارد؟) (آشفتگی در ارائه قالب های ادبی چه توضیحی می تواند داشته باشد؟)(آیا روا نبود که شاعران براساس قالب های ادبی و گرایش فکری- ادبی تقسیم بندی می شدند؟)(گردآورنده در این کتاب به طور مشخص چه گرایش فکری را دنبال کرده است؟ و اصولا می توان قائل به ردگیری نحله ی فکری خاصی در این کتاب باشیم؟) و هزاران پرسش بی پاسخ دیگر... به زعم نویسنده ی این سطرها، گردآورنده قطعا نمی توانسته و نخواسته که تن به کاری ادبی دهد همانطور که در مقدمه ی کتاب می خوانیم:(شعرهای این کتاب، نمونه هایی در قالب های مختلف است و لزوما بهترین آثار هرشاعر نیست)، بنابراین فرض ادبی این کتاب رد است. چرا که حتی نگارنده سعی بر جمع آوری بهترین اشعار شاعران را بر خود متحمل نشده است...ب: اما فرض تاریخی کتاب نیز بر گرده آن سنگینی می کند، اگر با این نگاه که کتاب دریچه ای است به روی تاریخ ادبیات و به طور خاص تاریخ شعر منطقه دشتستان به آن نگریسته شود- که از نگاه بنده این فرض به حقیقت نزدیک تر است- ابهام هایی در این تاریخ نگاری ادبی و شیوه ی پردازش آن به چشم می خورد. همانطور که اطلاع داریم در زمانه ی کنونی تاریخ نگاری علمی است که برای خود شیوه های مستدل و منطقی ارائه کرده است. روش هایی علمی که مانع از دخالت نظرات شخصی و بر پایه مستندهایی مکتوب و قابل اثبات مطرح می شوند، بنابراین واجب می نمود که اگر گردآورنده در مقدمه ی کتاب به نحوه ی گزینش شاعران اشاره می کرد. وی باید به طور دقیق توضیح می داد که چگونه180 تن از شاعران را برای کتاب برگزیده است و این تعداد از میان چند نفرگزینش شده اند. ملاک این گزینش چه بوده است؟ تاثیر گذاری افراد چاپ مجموعه ی آثار؛ شرکت در جلسات ادبی، شاعرانگی افراد، میزان آشنایی نگارنده با ایشان و شعرشان، نزدیکی فکری آنها با گردآورنده و...در تاریخ نگاری ادبی در بخش پرداخت به افراد آنچه مورد توجه قرار می گیرد: تسلط ادبی افراد، چاپ کتاب و خلق شیوه های منحصر به فرد هنری، تاثیر گذاری افراد بر جریان فکری و ادبی و... است که البته این موضوع نیز توسط گروهی از متخصصان مورد بررسی قرار می گیرد. از این منظر وقتی به کتاب می نگریم شاهد حضور شاعران متعدد بی شناسنامه ای هستیم که در جای جای دفتر موج می زنند. شاعرانی که شاید چاپ آثار آنها در نشریات محلی دسته چندم آن هم به واسطه چند معرف و آشنا، بزرگترین اتفاق زندگی ادبی شان باشد. اما از سوی دیگر عدم معرفی حداقل سه شاعر دیگر که هر کدام مجموعه ای به چاپ رسانده اند- محمدرضا محمدزادگان(بدرود امی تیس، حسن انصاری(مطبوعاتی های نامطبوع من) و زری شاه حسینی(کلوگری)- لطمه ی بزرگی به جنبه تاریخی کتاب وارد می کند. مگر می توان در تاریخ نگاری ادبی به راحتی از کنار کسانی که به طور حرفه ای در این زمینه فعالیت کرده اند- مراد از حرفه ای بودن چاپ مجموعه ی شعر است- و آثار آنها در مطبوعات ادبی درجه یک کشور مورد نقد و بررسی قرار گرفته است و می گیرد گذشت. آیا با این وجود می توان از سلامت تاریخی- ادبی کتاب اطمینان حاصل کرد و این کتاب می تواند مرجعی مناسب برای ارجاع آیندگان باشد؟ فرض را اگر بر عدم همکاری دوستان در ارائه ی آثارشان به گردآورنده بگیریم، باز هم نمی تواند نوجیهی برای عدم استفاده از اشعار و زندگی ایشان در کتاب باشد، چرا که این دوستان هر کدام کتابی دارند و این کتاب در معرض استفاده عموم قرار دارند و نگارنده می توانست به راحتی از آنها بهره جوید. کما اینکه در حال حاضر نیز لطمه ی اصلی بر این مجموعه وارد است که ناقص و ابتر مانده است. و البته این مجموع خود مصداق ابراز رای شخصی گردآورنده در کاری تاریخی است که قرار است در روز و روزگار بماند.ج: اما شیوه ی ارائه شده در معرفی شاعران آیا می تواند با شیوه ی نگارش یک متن تاریخی- ادبی( تاریخ ادبیات) سازگار باشد. به راستی اگر قرار بر نوشتن تاریخ شعر کشورمان باشد باید شاعران را تنها بر اساس حروف نام هایشان پشت سرهم ردیف کرد؟ و آیا اینگونه می توان به سلامت تاریخ ادبیات وفادار ماند؟ پس تکلیف سبک ها، شیوه ها، ذهنیت تاریخی شاعر و... چه می شود؟ در تاریخ نگاری ادبیات برای سهولت در بررسی سبک های ادبی، ذهنیت تاریخی شاعر، بررسی کلامی شاعران هم عصر و مقایسه آنها با دیگر شاعران، جداسازی گرایش های متفاوت شعری و...، معمولا از بعد زمان و از دریچه ی سبک شناسی آثار و شخصیت مورد بررسی قرار می گیرند. به طور مثال شاعران را بر حسب مدت زمان معینی مثلا دهه- هر ده سال- تقسیم بندی می کنند. مثلا شاعران دهه ی بیست، سی، چهل، پنجاه، شصت، هفتاد و هشتاد خورشیدی منطقه ی دشتستان، طبقه بندی بر این اساس اولا ذهن مخاطب را ضمن تقسیم بندی مناسب، آماده می کند که با هر شاعر در بعد زمانی خود آشنا شود و با زبان، ذهنیت و تفکر هر شاعر در دوره ی خود دمخور گردد دوما امکان مقایسه ی ادبی در هر دهه فراهم می آید و شاعران نامدار هر دهه در جای خود مورد تحلیل قرار می گیرند. از دیگر مواردی که می توان بر اساس آن تقسیم بندی انجام نمود جداسازی شاعران بر اساس سبک های شعری است، کلاسیک(غزل، مثنوی، رباعی و...) نیمایی و سپید. این تقسیم بندی نیز محاسن خود را دارد که برای پرهیز از کشدار شدن کلام از ارائه آن می پرهیزم.3- از دیگر مواردی که در این کتاب برای من جالب بود، نحوه ی تقسیم بندی صفحات بین شاعران است. بازهم توجه به نامشخص بودن نحوه ی فعالیت ادبی، تاریخی گردآورنده ما نمی توانیم ملاک خاصی برای این موضوع در ذهن خود مجسم کنیم، در جای جای کتاب می بینیم که از فلان شاعر عزیز که فعالیت حرفه ای هم نداشته چندین صفحه شعر می خوانیم ولی از دیگر شاعر ارجمند حرفه ای صفحات کمتری پیش روی ماست. به طور مثال علی قنبری از معدود شاعران دشتستانی است که در زمینه ی شعر، ترجمه و نقد فعالیت می کند و آثار متعددی به صورت کتاب و مقاله از وی منتشر شده است. در کتاب مورد بحث تنها یک صفحه به شعر ایشان اختصاص داده شده که در این یک صفحه هم شعر با فونتی نامناسب عرضه شده است. رجوع کنید به صفحه519. فلان شاعر بی شناسنامه که برای پرهیز از کدورت احتمالی نام او را نمی آورم. چندین صفحه به خود اختصاص داده است. به راستی ملاک این تقسیم بندی چیست؟ نزدیکی فکری و فیزیکی شاعر به گردآورنده کتاب- محمد غلامی-؟ یا سلیقه جمع آوری کننده؟ شاید هم نظم خاصی در کار است که من از آن بی خبر هستم!! به هر حال نمونه های این چنینی ذهن خواننده ی ریزبین را قلقلک می دهد. 4- نام هر کتاب می تواند بیانگر آنچه باشد که قرار است به مخاطب عرضه شود. معمولا در آثار شعری دوستان، مرسوم این است که نام بهترین شعر، یا خط از شعر به عنوان نام دفتر بر پیشانی جلد کتاب حک شود و این نام تمامی بار معرفی کتاب را در نگاه اول به دوش می کشد. در مجموعه ی مورد بحثمان که شامل اشعار180 تن از شاعران دشتستان است شاهد نام گذاری کتاب بر اساس خطی از شعر جمع آوری کننده- محمد غلامی- هستیم که در کتاب هم آمده است. رجوع کنید به صفحه 459 سطر پنجم- آیا این کار به زیر سیطره بردن اشعار دیگر شاعران نیست؟ آیا این اسم می تواند بیانگر هدف و انگیزه کتاب باشد؟ آیا مرسوم و صحیح است که گردآورنده قسمتی از شعر خود را که متعلق به ذهنیت فردی خویش است به دیگران تسری دهد؟ به راستی با این تفکر نمی توان خط های دیگری از اشعار دیگر شاعران را برای نام کتاب انتخاب کرد که ای بسا زیباتر هم باشند؟ اگر کتاب شعر تنها به اشعار جمع آوری کننده اختصاص داشت این کار بسیار صحیح می نمود و لی اکنون...! به هر حال به زعم نگارنده ی این خط ها، نام دایره المعارف شاعران دشتستان، شرح حال شاعران دشتستان و حتی نامی مستقل که از نسبت به هر شاعری و شعرش پرهیز کند می توانست بسیار معقول تر و منطقی تر معرفی کننده کتاب باشد.
جان کلام کتاب« رها ز منت باران» را می توان برداشت شخصی محمد غلامی دانست که به سعی او تعدادی ازشاعران منطقه گزینش و به یک شب نشینی شده اند. به هر حال این کتاب منبعی جامع برای معرفی تمامی شاعران منطقه نیست و همانطور که خود می گوید از تمامی پتانسیل ها بهره نجسته است. شیوه ی تاریخ نگاری منحصر به فرد وی هم تنها می تواند جنبه ی انشایی و معرفی کننده داشته باشد و نه چیز دیگر. و این همه در حالی است که کتاب پتانسیل داشت تا به یکی از آثار ماندگار ادبیات دشتستان تبدیل شود. اثری که هم جنبه ی ادبی و هم تاریخی آن قابل دفاع مستدل و منطقی باشد. متاسفانه برخی از کتاب هایی که در این ولایت به طبع می رسند تنها به جمع آوری آثار فعالان فرهنگی ادبی و انشای فعالیت ایشان می پردازند. بی آنکه قلم بر تحلیل عملکرد رود و ارزیابی و تقسیم بندی های علمی و فنی صورت گیرد. معدودند افرادی مانند سروش اتابک زاده که« تاریخ اجتماعی برازجان» یا پری برازجانی که « سیری در گویش دشتستان» و... را به طبع رساندند و کاری تحقیقی را به سرانجام رساندند. فکر می کنم که زمان گردآوری ها به سر آمده و اکنون زمانه ی بازشناسی انتقادی و بررسی های علمی است. به هر حال راه تحقیق و پژوهش همیشه باز است و نقد چراغ راه آینده است. به امید کارهای دیگری دوستانمان در عرصه ادبیات.