ادبیات و فرهنگ
در حاشیه ی چهارمین جشنواره ی استانی سنگار افتو
بامدادان 14 اردیبهشت با مجید متوسلی، معصومه خدادادی و بتول قاسمی راه شهرستان دیلم را درپیش گرفتیم. من و خانم خدادادی از دشتستان و آقای تنگسیری از دیلم، داوران چهارمین جشنواره ی استانی شعر محلی سنگار افتو بودیم که از صبح تا ساعت 13 و اندی به تبادل نظر پرداخته و بالاخره درانتخاب شاعران برتر ، به توافق نهایی رسیدیم. پیشتر نیز هرکدام به طورجداگانه ، نظرخود را به اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان دیلم فاکس کرده بودیم.روز جمعه 15/2/1391 سالن مجتمع پیامبر اعظم دیلم ، میزبان شاعران محلی سرای استان بود.هفتاد(70)شاعر با بیش از 200 اثر درجشنواره شرکت کرده بودند.از بخش ویژه(خلیج فارس – شهادت) دوشاعر و از بخش آزاد نیز ازمیان جوانان و بزرگسالان ، هرکدام به طور جداگانه 3نفر برگزیده و 10 نفر شایسته ی تقدیر انتخاب کرده بودیم.چند نفر نیز فقط برای شعر خوانی انتخاب شده بودند.شاعران برگزیده ی بخش جوان، فاطمه پولادی از باغک، راضیه باقر زاده از گناوه و مهدی شیخیانی از دشتی وشاعران برگزیده ی بخش بزرگسال ، محمود صفری از شبانکاره، امرالله خدری از دیلم و حمید زارعی از دشتی بودندکه پس از بارها خواندن آثار رسیده و جمع نظر هرسه داور، انتخاب شده بودند. چند نکته نیز درحاشیه برایمان روی داد . یکی اعتراض شاعری از دشتی که گفت هیچ یک از داوران نتوانسته اند شعر به زبان (گویش) دشتیاتی را بخوانند . این حرف که بی دلیل و منطق بیان شده بود را خانم خدادادی درهنگام خواندن بیانیه ی هیئت داوران پاسخ داد. وی گفت چگونه هیچ یک از داوران نتوانسته اند شعر گویش دشتیاتی رابخوانند حال آن که 18 نفر از 28 شاعر انتخاب شده، شعرشان به گویش دشتیاتی است. نکته ی دیگر نیز اعتراض امان الله ابراهیمی به من بودکه گفت شعر مرا روی حساب و منظورهای دیگری انتخاب نکرده اید.وی که شعرش جزو 10 شعر شایسته ی تقدیر انتخاب شده بود ، معتقد بود که باید جزو سه نفر برتر باشدو به همین خاطر گفت : اگر یک نفر از این 6 نفر برگزیده ، شعرش از شعر من بالاتر باشد، من دیگر شعر نمی نویسم.من نیز گفتم که ما بدون درنظر گرفتن نام شاعران، آثارشان را بررسی کرده ایم و شعرت از شعرهر 6نفر برگزیده پایین تر است. عصر روز شنبه 16/2/91 نیز با همان همراهان روزهای قبل، به شبانکاره رفتیم تا درجلسه ی بزرگداشت مقام معلم که به همت آقای نادرآزاده برگزار شده بود شرکت کنیم و شعر بخوانیم.روز یک شنبه نیز ازطرف مدرسه راهنمایی حافظ دعوت بودم که رفتم و شعر خواندم و از مهر دانش آموزان و همکارانم خاصه آقای مهدی دریسی سرشار شدم . حافظ برای من مدرسه ی خاصی است چراکه هم دوران راهنمایی درآن درس می خواندم و هم بعد ها درآن تدریس می کردم و همان جا بود که بازنشسته شدم .
جسمم خلیج پارسی و جان ، خلیج پارس
دنیا و دین و میهن و ایمان ، خلیج پارس
دریای سبزوپاک ِ خزر روح زندگی
شورونشاط و خرّمی ِ جان خلیج پارس
رویش زلال ِ گوهر ِ نایاب ِ ارجمند
مویش شلال ِ شانه ی توفان خلیج پارس
ازشرق تا به غرب ِ جهان نیک بنگری
گهواره ی تمدن ِ انسان خلیج پارس
قلب ِ جهان که می تپد و می دمد مدام
ازخون ِ نفت، دررگ و شریان خلیج پارس
سبزو سپید وسرخ ، سحرگاه تا غروب
بام ِ بلند ِ پرچم ِ ایران خلیج پارس
غرقاب ِ دشمنان ِ وطن، گور ِ اهرمن
شام ِ سیاه ِ خفت ِ شیطان خلیج پارس
گه یار ِ « رئیسعلی» شده درجنگ و، خصم را
کرده زکار خویش پشیمان ، خلیج پارس
گاهی حریر ِ بستر ِ «ارباس»، تا شود
یک باغ لاله ( دشت ِ شهیدان ) خلیج پارس
دنیا تمام فتنه ی شوم است و جنگ و دود
عالم پریش و نیست پریشان خلیج پارس
پایان ِ فتنه های جهان می رسد ولیک
هرگز نمی رسد خط ِ پایان خلیج پارس
***
تانفخ ِ صور، پرچم ِ موجت بلند باد !
چون صخره ، قطره قطره ی تو، بی گزند باد !
به عیسی عباس زاده
با کدام ماهی دست داده ای
با کدام پرنده
که بوی بال و باله می دهی
با نخل
که تاره می پراکنی در خنده هات
به بهار می ریزی و
به دریا
تا جهان را سبز کنی
_____________
کنگان – برکه چوپان 29/12/1391
جهان خوش بو ، زمین خوش، آسمان خوش
هوا خوش، کوه خوش، آب ِ روان خوش
من و یاد تو و دریای کنگان
صفای جان ِ شاد ِ دوستان خوش
شرار ِ غنچه ی زیبای من باش
قشنگ ِ ماهی ِ دریای من باش
غروبی کاتش اندر جان ِ دریاست
تو هم با بوسه ای دنیای من باش
_____________
کنگان- فروردین 1391