سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بسا یک خوردن که مانع شود لذّت از خوردنیها را بردن . [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 103 فروردین 31

 

طایفه «رها ز منت باران»*
عباس عاشوری نژاد/4/6/1387
«رها ز منت باران» عنوان برگزیده کتاب شعر و زندگی شاعران دشتستان است که به سعی شاعر بلند قامت این خطه، محمد غلامی، به حجم 706 صفحه به زیور طبع آراسته شده است.
مطالعه این کتاب احساس بسیار خوبی را به انسان منتقل می کند و انسان احساس می کند که در این زمانه آهن و سیمان، هنوز تنها نیست و هنوز کسانی همدل و همزبان دارد که دل به زمین نبسته اند و از لطافت سبزه و آبی آسمان مسرورند. از ویژگی های خاص این کتاب یکی هم یادداشت ارزشمند استاد فرج ا... کمالی است که به عنوان مقدمه آمده است. در بخشی از این مقدمه می خوانیم «اما با آرزوی آن که سطور بعدی حمل بر آنچه اصطلاحاً شکسته نفسی خوانده می شود، نگردد و صادقانه بگویم که دربادی امر دعوت و اصرار جناب غلامی برای نگارش مقدمه بر این کتاب ارجمند، با تعجب و انکار حقیر مواجه گردید. زیرا حقیقتاً برای من سوال برانگیز بود که با وجود بالا بلندان ادیب، اساتید بزرگوار دانشگاهی و فرهیختگانی که در این زمینه پژوهش و تلاش وافر داشته اند و هم اینک نیز خود از افتخارات فرهنگی دشتستان و استان به حساب می آیند، چرا این سترگ و امر خطیر از حقیر نیم وجبی با بضاعت بسیار اندک در عرصه ادبیات خواسته شده است. اما اصرار و صمیمیت ذاتی و بزرگواری جناب غلامی بیش از آن بود که انکار مرا برتابد» (ص 16) همین چند سطر صادقانه استاد بلند بالای ما و قافله سالار شعر امروز دشتستان کافی است تا بدانیم که آن جا چقدر انسان است و انسانیت در چه جایگاهی است و به راستی که در میان ما آدمیان آن کس که از همه کوچک تر است، از همه بزرگ تر است. و بزرگی به دانشگاه و مدرک نیست، به منش است و اندیشه نیک. نکته دیگر اینکه در تمام مدتی که این کتاب را می خواندم، به یاد استاد ایرج شمسی زاده بودم شاید به خاطر شعر تقدیمی زیبایش به مرحوم استاد منوچهر آتشی با عنوان «گل بی منت باران» و یا شاید به خاطر اینکه از نظر نسب مادری استاد به دشتستان متعلق است و شاید البته به خاطر حق بزرگی که او بر گردن شعر جنوب و به خصوص استان بوشهر دارد و جای تاسف است که نام او آن چنان که شایسته است، در این کتاب به شدت خالی است. و در آخر برویم بر سر صفای یکی از طایفه رها ز منت باران و اوج لطافت باران و شکوه انسانیت را تماشا کنیم:
«اسفندیار فتحی در سال 1357 در هفت جوش به دنیا آمد. تحصیلات را تا پایان دوره ی راهنمایی در زیارت گذراند سپس به برازجان رفت و در دبیرستان های بهشتی، امیرکبیر و طالقانی، هر کدام به مدت یک سال تحصیل کرد و آنگاه به دبیرستان طالقانی آبپخش رفت. دوران سربازی را در اهواز گذراند و از همان دوران شعر در او شکوفا شد. او به شیوه ی قدما و نوگرایان می سراید. داستان و مقاله می نویسد: با بعضی هفته نامه ها همکاری می کند و از خصوصیات وی اینکه تن به نوشتن زندگی نامه نمی دهد.
وی در نامه ای که تیرماه 84 قلمی کرده است می نویسد:
«اکنون نزدیک به پنج، شش سال است که از این حقیر یک معرفی نامه یا زندگی نامه خواسته اید و من به هر دلیل که نمی دانم چه بنویسم از این کار فرار کرده ام. راستش را بخواهی نمی توانم نام شناسنامه ای، تاریخ تولد، نام پدر و ... را بنویسم چون فردا تاریخ مرگم را خواهند نوشت و من اصلاً دوست ندارم بمیرم. بیشتر از این هم نمی توانم بنویسم و خواهش می کنم همان طور که اولین شعر نوشتاری ام را در سال دوم راهنمایی ـ خود شما سبب شدید حالا هم ضمن تشکر از شما به خاطر همه چیز علی الخصوص خلق این اثر بزرگ که سالهاست سرما و گرما را به جان خریده اید و من خود شاهد آن بوده ام از شما می خواهم مرا از این کار سنگین معاف بدارید.»
تقدیم به استاد منوچهر آتشی
آهوی دشتستانی!/ بی پروا از «تش باد» / بی نیاز از «گله» / و جای پایت در هر دلنمکی می ماند. / سحرگاهان / کنار «رود دالکی» / «کچه» می زنم. / هیاهوی سکوتم / «تنگ تش گرفته» ای است / و گرگ باد نگاهم/ گزدان و نخلستان ها را می چرد/ و می چرد/ سهم من از روز/ یک دشتستان هیچ است/ و شب را»
پی نوشت:
*غلامی، محمد (1386): رها ز منت باران (گزیده ی شعر و زندگی شاعران دشتستان)، بوشهر؛ انتشارات شروع (262 ـ 63)




 نوشته شده توسط محمد غلامی در جمعه 90/7/1 و ساعت 3:1 صبح | نظرات دیگران()

فایز مالک تمام دوبیتی های جنوب نیست! (تأملی درچند گزاره) - نصرالله قاسمپور

الف) فایز (دوبیتی سرای جنوب) نام مجموعه مقالاتی است که به همّت بنیاد ایران شناسی ـ شعبه ی بوشهر و به کوشش عبدالکریم مشایخی منتشر شده است (انتشارات لیان، 1381). یکی از مقاله های این کتاب مقاله ای است از محمد غلامی، شاعر و نویسنده ی گرانقدر دشتستانی زیر عنوان «شکوه های فایز» که در آن به بازخوانی شکوه های شاعر از فراق یار، بخت واژگون و ... پرداخته است.
انگیزه ی نگارش این سطور ادعای نویسنده ی محترم در مقدمه ی آن نوشته است: «فایز مالک تمام دوبیتی های جنوب است و سال هاست که دوبیتی هایش در سینه ها ریشه دوانیده است، هرچند پیش از فایز و بعد از او دوبیتی سرایی متداول بوده باشد». (1)
در این مجال می کوشم با تمرکز بر سه واژه ی «مالک»، «تمام» و «جنوب» به نفی ادعای نویسنده در گزاره ی «فایز مالک تمام دوبیتی های جنوب است» بپردازم و وجوه «غیر علمی» آن را نشان دهم:
1.تاکید بر قید «تمام»: هر چند «دوبیتی در جنوب با نام فایز عجین شده است، شاعری که نه تنها بر دوبیتی سرایان هم نسل خود، بلکه بر شاعران امروز نیز تاثیرگذار بوده است» (2)
اما این تاثیر را نمی توان به «تمام» دوبیتی سرایان جنوب تعمیم داد زیرا اولا بخشی از دوبیتی های جنوب از بن مایه و زبانی متفاوت و متمایز از شعر فایز برخوردار است (بر خلاف دوبیتی های پیش از انقلاب و بخشی از دوبیتی های پس از آن).
ثانیا قید «تمام» دوبیتی های پیش از فایز را (که بخش عمده ای از ادبیات عامیانه ـ فولکلور ـ را تشکیل می دهد) دربرمی گیرد.
2.تاکید بر مفهوم «مالکیت»: حتی به فرض پذیرش قید «تمام» می توان این سوال را مطرح کرد که «آیا می توان با عنوان مالکیت (به هر دلیل) سلطه ی شاعر را بر شعر خود نفی کرد؟ این موضوع (نفی مالکیت شاعر) نه تنها در مورد دوبیتی سرایان «امروز» مصداق نمی یابد، بلکه در مورد دوبیتی سرایانی که تحت نفوذ ذهن و زبان فایز نیز هستند، حکم نمی کند. مثلا نمی توان فایز را مالک دوبیتی های شیدا، نادم، ترجمان، کوهی و ... دانست.
به فرض پذیرش چنین مالکیتی چگونه می توان بخش وسیعی از گزیده ی شعر دشتستان را به چنین شعرهایی اختصاص داد؟ (3)
اگر ملاک «مالکیت» بر مبنای تاثیرگذاری و عدم تاثیرپذیری باشد فایز را مالک بخش عمده ای از دوبیتی های خود هم نمی توان دانست(4)، چه رسد به ...
3.تاکید بر واژه ی «جنوب»: اگر چشم هایمان را (موقتا) بر روی دو واژه ی «مالکیت» و «تمام» ببندیم باز این سوال مطرح می شود که «فقط دوبیتی های جنوب؟» یا می توان این «حکم» را به دوبیتی های نواحی دیگر نیز تعمیم داد. مثلا به این دوبیتی قزوه:
من این جا سرد سردم، ای دل، ای دل!
جدا از اهل دردم، ای دل، ای دل!
من و رفتن به سوی روشنایی
دعا کن برنگردم، ای دل، ای دل! (5)
سوال فوق را به این شکل نیز می توان مطرح کرد: آیا شعرهای فایز را می توان «جنوبی» دانست؟. برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید تکلیف (و تعریف) خودمان را با (از) جنوب (و هرکجای دیگر: شمال، مشرق و ...) مشخص کنیم. آیا «جنوب» (و هر کجای دیگر...)
یک مفهوم صرفا جغرافیایی است یا جنبه های فرهنگی، سیاسی و ... نیز دارد؟ ناگفته پیداست که جنوب و ... مجموعه ای از موارد فوق است که هویت بومی ساکنان آن را شکل
می دهد. شعر فایز (از آن جا که از این هویت بومی ـ زبان و ... فاصله می گیرد) از یک «هویت ملی ـ دینی» بهره می برد که به همان اندازه می تواند دامنه ی تاثیرگذاری خویش را وسعت ببخشد. بنابراین همان گونه که «من» جنوبی می تواند (و می توانسته است) از دوبیتی های فایز بهره ببرد شاعرانی چون سلمان هراتی، قیصر امین پور، علیرضا قزوه و ... (در سرزمین های دور از جنوب)
می توانسته اند از این امکان بهره مند شوند:
بخون ای دل! که دشتستون صداشه
کمی «فایز» بخون، دردم دوا شه
ملائک نوحه خوانان حسینند
بخون! وا... خدا هم از خداشه (6)(قزوه)
اگر بخواهیم بر مفهوم صرفا جغرافیایی «جنوب» (با تمرکز بر زادگاه شاعر) تاکید ورزیم می توان به جای توسع آن از دامنه ی آن کاست و این سوال را مطرح کرد که «جنوب یا بوشهر؟» (صرف نظر از خوزستان، هرمزگان و ...)
به خاطر همین نگرش های بومی و منطقه ای است که نوشته های متعددی پیرامون «تاثیرگذاری فایز بر شعر جنوب» به چاپ رسیده است اما از «تاثیرگذاری فایز بر شعر معاصر» (با تاکید بر قالب دوبیتی) غفلت شده است.
آنچه در مورد «جنوب» گفته شد در مورد عنوان کتاب مذکور (فایز: دوبیتی سرای جنوب) نیز صدق می کند. برای درک علت شکل گیری چنین گزاره ای باید پرسید: «غلامی شاعر است یا محقق؟ یا هر دو؟» در جواب باید گفت: ایشان بیش و پیش از آن که «محقق» باشند «شاعر»ند و همین «نگاه شاعرانه» کفه ی ترازو را به نفع شعر سنگین کرده است و این با ذات تحقیق سازگار نیست؛ زیرا در یک نوشته ی تحقیقی بر خلاف شعر که با خوانش های مختلف (و گاه متفاوتی) روبرو هستیم با خوانشی واحد مواجهیم. به عبارت دیگر، شعر (و به طور عام ادبیات) دنیای «مجاز» هاست در حالی که علم با «حقیقت» اشیاء و پدیده ها سر و کار دارد، مثلا نمی توان با عنوان «تاثیرگذاری فایز بر شعر جنوب» به «تاثیرگذاری فایز بر شعر استان بوشهر» پرداخت، کاری که محقق گرانقدر عبدالمجید زنگویی در مقاله فوق (در کتاب فایز: دوبیتی سرای جنوب) (7) انجام داده است. (8) استفاده از معنای مجازی واژه (یا واژگان) در عنوان اثر به دلیل عدم انطباق کامل با متن موجب فریب خواننده می شود، هر چند مولف با چنین نیتی به چینش واژگان نپرداخته باشد. (این کارگاه، با همین نیت انجام می گیرد و مولف می کوشد با توسع مجازی عنوان، خوانندگان بیشتری را جذب نماید). ب) ـ گفتم غلامی بیش و پیش از آن که «محقق» باشد «شاعر» است. اگر بخواهیم از این دو یکی را انتخاب کنیم باید به او به چشم شاعر نگریست تا محقق. این را کتاب «رها ز منت باران» به ما می گوید، کتابی که «گزیده ی شعر و زندگی شاعران دشتستان» را (به زعم گردآورنده) در خود جای داده است. درباره ی کتاب فوق می توان در سه محور: زندگی نامه ها، شعرها و نقل قول ها به بحث و بررسی نشست اما از آن جا که این نوشتار بر وجوه غیر علمی گزاره ها تاکید دارد به محور سوم (نقل قول ها) می پردازد: یکی از وجوه غیر علمی کتاب «رها ز منت باران» نقل قول هایی است که برای معرفی شاعران از آن ها استفاده شده است که در این جا به ذکر یک نمونه می پردازم، نمونه ای که سفارشی بودن آن را از ماخذ آن (دریای جنوب، ویژه نامه ی 85) می توان حدس زد: «... یکی از آگاه ترین شاعران معاصر در زمینه ی شهر کلاسیک، نو و حتی محلی است» (9) (نقل قول از اسکندر احمدنیا) استفاده از صفت برترین، قید «معاصر» وعبارت «شعر کلاسیک، نو و حتی محلی» نشان از ناآگاهی نویسنده از شعر معاصر و کاربرد واژگان دارد زیرا: اولا برای اظهارنظر مقایسه ای در زمینه ی شعر کلاسیک و نو (آن هم در سطح ملی و با تاکید بر قید «معاصر» به جای «امروز») باید از تمام زوایای آن آگاهی داشت و با شاعران آن (و در نتیجه آثارشان) آشنایی کامل داشت. در حالی که چنین مقایسه ها و تقسیم بندی هایی صرفا جنبه ی احساسی دارد. ثانیا اگر منبع ما برای شناخت آگاهی شاعر شعرهای او باشد شعرهای ... (از حیث زبان، درونمایه و ...) منبع چنین برداشتی نیستند (نمونه هایی متعددی از این مورد را در کتاب «آسیب شناسی شعر امروز دشتستان» نشان داده ام که «ان شاءا...» در آینده خواهید دید).
ثالثا از آن جا که شعرهای ...در قالب های سنتی سروده شده اند منبع نویسنده برای ذکر نو چه بوده است؟ و رابعا شعر محلی یک شعر کاملا بومی است و برای مقایسه ی آن در سطح ملی باید با اشعار مناطق دیگر (که هر کدام به لهجه ای خاص سروده شده اند) آشنایی داشت.
اگر بخواهیم این مقایسه را در سطح پایین تری (دشتستان) هم انجام دهیم در شعر نو نام های بزرگ تری چون منوچهر آتشی، احمد فریدمند و ... به چشم می خورد و در شعر محلی نیز می توان از فرج ا... کمالی نام برد (در شعر کلاسیک نیز چهره هایی چون رضا معتمد و ... وجود دارند).
چگونه می توان شاعری را که در شهرستان خود ( به ویژه در زمینه ی نو و محلی) آگاه ترین نیست با آگاه ترین شاعران معاصر مقایسه کرد؟
برای آشنایی با سطح علمی گزاره ی فوق می توان آن را با گزاره ی دکتر سید جعفر حمیدی (درباره ی همان شاعر) مقایسه کرد: «... علاوه بر ذوق آزمایی در انواع شعر کلاسیک، در سرودن اشعار محلی نیز مهارت دارد».
تفاوت علمی این دو گزاره تفاوت علمی نویسنده ی آن دو را به خوبی نشان می دهد. برای اثبات فرضیه ی نخست باید ساعت ها تحقیق و مطالعه کرد و حاصل آن را به صورت مستدل در یک رساله ارایه کرد وگرنه به راحتی می توان به جای نهاد جمله ی مذکور نهادهای دیگری گذاشت، بی آن که چیزی از ارزش آن بکاهند (یا حتی چیزی به ارزش آن بیفزایند).
پانوشت:
1.فایز: دوبیتی سرای جنوب (مجموعه مقالات)، عبدالکریم مشایخی (گردآورنده)، تهران: لیان، 1381، ص 256.
2.آسیب شناسی شعر امروز دشتستان، پژوهشی چاپ نشده از نگارنده.
3.رجوع کنید به: رها ز منت باران: گزیده ی شعر و زندگی شاعران دشتستان، محمد غلامی، بوشهر: شروع، 1386.
4.برای آگاهی از تاثیرپذیری فایز از شعر گذشتگان رجوع شود به:
ـ فایز دشتی، مشاهیر ایرانی 17، مصطفی فخرایی، تهران: تیرگان، 1383 صص 41 ـ 27.
ـ فایز: دوبیتی سرای جنوب (مجموعه مقالات)، همان منبع صص 132 ـ 121.
5.از نخلستان تا خیابان، علیرضا قزوه، تهران: سوره، چاپ پنجم، 1378، ص 50.
6.مرثیه ی سرخ گلو: برگزیده ی شعر معاصر مذهبی، امیر مسعود طاهریان (گردآورنده)، مشهد: به نشر، ص 155.
7.فایز دوبیتی سرای جنوب، منبع پیشین، صص 252ـ 163.
8.همین کار را مولف کتاب فایز دشتی انجام داده است، ص 69 ـ 41.
9 و 10. رها ز منت باران، گزیده ی شعر و زندگی شاعران دشتستان (منبع پیشین) ص 297

منبع : هفته نامه ی اتحاد جنوب- شماره ی 657- دوشنبه 14 شهریور 1390


 نوشته شده توسط محمد غلامی در سه شنبه 90/6/15 و ساعت 10:6 صبح | نظرات دیگران()

 درتاریخ 24/4/1390جناب آقای اسفندیارفتحی به مناسبت سومین سال تولددخترش « بهار»، جشنی باحضوردوستان بزرگواربرگزارنمودکه پس ازچندروز، اینجانب بادیدن عکس های آن مجلس ، موضوع را متوجه شدم وقطعه شعری به همین مناسبت باچاشنی طنز، تقدیم حضورش نمودم که البته قبل از سرودن شعر، ایشان اظهارداشته بودند ازهمین الان برای سال آینده و درجشن چهارمین سال تولد بهار دعوت هستید. /نجفقلی محمودی

مبارک باد روزی را که آن نیکو نگارآمد

گلستان غرق شادی گشت ونخلستان به بارآمد

به روزبیست وچارازتیرماه وفصل تابستان

«زیارت1»سبز وخرم شدچومیلاد« بهار»آمد

به یمن مقدمش بگرفته« فتحی» آنچنان بزمی

که« مختاری» ز«دهقاید2»، «غلامی» از«بنار3»آمد

«امید»و«آرش» و«مسعود»و«سجاد»و«مسیحا» و

«امیر»و«ارسلان» وهرکسی ازهردیارآمد

تمام دوستان خندان وباسازودهل رقصان

به جز بی بهره« محمودی » که هیچش درشمارآمد

جهان ازبهرتنبیه تو باجرم فراموشی

به شکوه نزد« دی بهروز4» و«قاید نامدار5»آمد

بگفتی عفوکن« خانا6» مراتاسال آینده

که بزم شادی جشن «بهارم» را چهار امد

ولی« اسفندیار» ایمن مباش وخودمهیا کن

یهو دیدی که «خان » همراه با یکصد سوارآمد

________________

1= روستای محل زندگی اسفندیارفتحی

2= روستای محل اقامت آقای مختاری ، نوازنده ی سنتور

3= روستای زادگاه محمد غلامی

4=مادربهروزواسفندیارفتحی

5=پدراسفندیارفتحی

6= خان ، لقب آقای محمودی هنرمند دشتستانی وسراینده ی این شعر


 نوشته شده توسط محمد غلامی در دوشنبه 90/5/17 و ساعت 8:59 عصر | نظرات دیگران()

به شاعرمهربانی ها محمدغلامی

می خواست

بی همراه

برگه ی فرمت را

به دریا بیندازی !

می خواستی

درخمیازه ی این کولر

بخوابی

تابیداریش

صبحی شودبه قیامت

می خواستی امّا

درکوه روبرو

پشت شورابِ تفتان

قوچی می چرد

که پلنگ ها را

تک تک ازصفحه ی مانیتوری

که بغل گوش آفتاب

آویزان است می بیند .

 

می خواستی

اما ازدشتستان

تابوشهر

بااین مرکبِ گم شده

راهی ست بسیار

 

من !

بی تو

درراه بهشت صادق هم

اگرباشم

هرچهارراهی درجهان را

پرازخون می کنم

وتو می خواستی

بی همراه

برگه ی فرمت را

به دریابیندازی !

_______________

سرگردان ساعت چهار- صفحه ی 73تا75

 

 

 


 نوشته شده توسط محمد غلامی در سه شنبه 90/3/17 و ساعت 1:35 عصر | نظرات دیگران()

    استاد دکترحسینقلی انگالی :

دیگ بی قراربیدم ویاری وَرُم نِبی

یه اهل ِحال ِ ساوقه داری وَرُم نِبی

یه پاکبازِ اهل ِ دلی کزکلام ِ او

واوی کـُنـُم مودفع ِ خماری وَرُم نِبی

یااین که همدمی که بفهمه زوونِمه

یه هم کلوم  ِ پاک عیاری وَرُم نِبی

فکرم کشید پر، سوی صحرای دشتسون

اُماچه چاره،  اسووسواری وَرُم نِبی

دل داشت میل ِتیروتفنگی سی هُوبره ای

شرمَندِ شاویدم ، گِتِکزاری وَرُم نِبی

مِیلـُم کشید قهوه وقیلون ومنقلی

لیکن چه فیده،  سایه ی کـُناری وَرُم نِبی

دُوتازه ای، که پیدُم  ِ خَش، ریش رخته وُو

مِیلـُم کشید و،خیگ وملاری وَرُم نِبی

دل کردهوای نون وتلیتی ومَنگکی

اُمّاصدحیف که کشک وتغاری وَرُم نِبی

کیوی وسیب ومیوه یل تـُرش وبی مزه

نادِی وَرُم،  یه دون ِ کـُناری وَرُم نِبی

یه گــَل ِ گـُجیک، چنبره زه تـُودل ِ فدَه

اُمّا فغون که سنگ وکِیواری وَرُم نِبی

کِرده دِرِنگِه ای، سی دل ِ دردمندِ خـُم

اُمّا عبث که نغمه ی تاری وَرُم نِبی

هِی زِرّ وپیچ خَردُم ، دورودیار ِ خم

یه آدمی که پاش بُکـُنـُم سِکُ داری وَرُم نِبی

گفتم خداخدا، بـِرِسَن« ایرج» و« فـَرَج »

«مَحمَدغلامی » اهل ِ بـُناری وَرُم نِبی

تهرون خـَشه اُما«انگالی »، نه مال تونه

واگرد ولات و، هِی مگویاری وَرُم نِبی

________

هفته نامه ی نصیربوشهر- یک شنبه 9مهرماه 1385


 نوشته شده توسط محمد غلامی در چهارشنبه 90/2/7 و ساعت 11:19 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره خودم

ادبیات و فرهنگ
محمد غلامی
شعر ، خاطره ، مقاله و...

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 70
بازدید دیروز: 85
مجموع بازدیدها: 461763
جستجو در صفحه

لینک دوستان
اندیشه نگار
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
بنارانه
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دیباچه
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
طراحی سایت و تولید نرم افزار تحت وب
پارمیدای عاشق
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
جوان ایرانی
عصر پادشاهان
ل ن گ هــــــــک ف ش !
وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
بلوچستان
رایحه ی انتظار
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
نغمه ی عاشقی
بهارانه
محمد جهانی
کانون فرهنگی شهدا
پژواک
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
****شهرستان بجنورد****
کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان
+O
سایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنی
ما با ولایت زنده ایم
عمو
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
طراوت باران
نیمکت آخر
تنهایی......!!!!!!
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
هستی تنهاااااا.....
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
♥نقطه سر قبر♥
.: شهر عشق :.
تراوشات یک ذهن زیبا
پیامنمای جامع
بوی سیب
سایت روستای چشام
نرگس 1
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
به تلخی عسل
عشق
@@@باران@@@
دریایی از غم
غدیریه
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
.:مطالب جدید18+ :.
غزل باران
wanted
آتیه سازان اهواز
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
نوری چایی_بیجار
روان شناسی * 心理学 * psychology
صاعقه
تینا!!!!
مهربانی
خیارج سرای من است
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
مشق عشق ناز
سکوت پرسروصدا
دخترونه
ماه مهربان من
خودم وخودش

آشنایی با زبان تات
دلنوشته های یه عاشق!
علم نانو در زندگی
جامع ترین وبلاگ خبری
مهندسی پیوند ارتباط داده ها ICT - DCL
شایگان♥®♥
خواندنی های ایران جهان
احساس ابری
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
چیزهای جالب
متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی
☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
جـــــــــــوکـ فــــــــــا
افسانه ی دونگ یی
محمدملکی
دوستانه
جوک و خنده
$عسل، شیرینی قلبها$
fazestan
زادگاهم بنارآبشیرین را دوست میدارم
قلب خــــــــــــاکی نوجوونی
Love
جزیره صداها
معماری
ساعت شنی
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
لوگوی دوستان
پیوندهای روزانه
خبر نامه