ادبیات و فرهنگ
با عشق ، دلم به گفتگو می آید نامت به لبم سبو سبو می آید
صد قافله ی بهار دیگر ای دوست از خاک تو بوی « ایرجو » می آید
دهم مهر 95
یک قلب برای امتحان بگذارید
یک جرعه ی لب کنارِ آن بگذارید
عاشق که شدم گوشه ای از عکس مرا
سربرگ گروه عاشقان بگذارید
28 تیر 95
ما شعله ی آتشیم بر دامن خاک
سوزنده و سرکشیم بر دامن خاک
فریاد هزاره های پر افسوسیم
ما داغ سیاوشیم بر دامن خاک
تا در پی یک مقصد و یک منظوریم
برخیز که ما به دوستی مجبوریم
لعنت به سکوت بد سرانجام هجیر
ما هر دو کنار هم و از هم دوریم
در خاک صدای باد می روید و بس
اندوه به دشت یاد می روید و بس
خنجر به تنم ، شکسته ام در ته چاه
در چشمانم شغاد می روید و بس
تقدیم به آموزگاران بزرگوار سرزمینم :
سی سال ز عمر خویش را بخشیدم سی سال به روی دردها خندیدم
با شوق هزار غنچه را پروردم تا راز بلند عشق را فهمیدم
برکه چوپان – مهر 94
در خاک صدای باد می روید و بس
اندوه به دشت یاد می روید و بس
خنجر به تنم ، شکسته ام در ته چاه
در چشمانم شغاد می روید و بس